معنی فیبر سفید

حل جدول

فیبر سفید

یونولیت


فیبر

تخته نازک


فیبر شیشه

فایبرگلاس


فیبر براق

فورمیکا

لغت نامه دهخدا

فیبر

فیبر. (فرانسوی، اِ) نسج. لیف. || قسمی مقوای ضخیم که بجای تخته ٔ نازک در کارهای نجاری به کار برند. (فرهنگ فارسی معین).


سفید

سفید. [س َ / س ِ] (ص) سپید که نقیض سیاه باشد و به عربی ابیض خوانند. (برهان). ابیض. (غیاث) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). رنگی است روشن ترین رنگها و رنگی است خارج از رسته ٔ اصلی و فرعی. این رنگ را بهر رنگ دیگر اضافه کنندروشن تر سازد. (فرهنگ فارسی معین):
بچهره چنان بود برسان شید
ولیکن همه موی بودش سفید.
فردوسی.
|| روشن:
شما را سوی من گشاده ست راه
بروز سفید و شبان سیاه.
فردوسی.
گذشت آن کز آن چرخ با اعتمید
چو شب دورباشی ز روز سفید.
اثیرالدین اخسیکتی.
بتشنیع و دشنام و آشوب و زجر
سفید از سیه فرق کردم چو فجر.
سعدی.
گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم
این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی.
حافظ.
|| کنایه از ظاهر و نمایان هم هست چه هرگاه گویند «سفید شد» مراد آن باشد که ظاهر و نمایان گردید. «سفید نشد» یعنی پیدا نشد. (برهان).
|| درمک. سمید. و آن قسمی نان است که سبوس گرفته باشند. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

فیبر

نوعی مقوای ضخیم که به جای تخته نازک در کارهای نجاری به کار رود، نسج، الیاف (فره). [خوانش: [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

فیبر

نوعی تختۀ نازک متشکل از خاک‌اره و ضایعات چوبی که در نجاری به‌ کار می‌رود،
الیافی که در صنعت به کار می‌رود، لیف،
(زیست‌شناسی) مواد سلولزی موجود در مواد غذایی که هضم نمی‌شوند ولی حرکات اندام گوارشی را تنظیم می‌کنند،


سفید

از رنگ‌های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه،
(صفت) هر چیزی که دارای این رنگ باشد،
(صفت) [مجاز] روشن،
(صفت) [مجاز] کسی که پوست سفید دارد،
[مجاز] فاقد رنگ، نوشته یا نقش: کاغذ سفید،
(موسیقی) نتی که از نظر زمانی برابر نصف نت گرد است،

فارسی به انگلیسی

فیبر

Fiberboard, Hardboard, Staple


تخته‌ فیبر

Fiberboard

فارسی به عربی

فیبر

لیف

فرهنگ فارسی هوشیار

فیبر

قسمی مقوای ضخیم که در بخاری بجای چوب بکار میرود

واژه پیشنهادی

فیبر شیشه

فایبرگلاس


فیبر سفیدرنگ

یونولیت

معادل ابجد

فیبر سفید

446

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری